امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

به نام خالق زیبایی ها

یک تجربه مشترک برای همه پسرها

1394/3/9 0:03
نویسنده : یک مادر تنها
131 بازدید
اشتراک گذاری

امیرعلی به هر صورت که بود زردیش خوب شد. ایام عید بود و عید دیدنی نمی دونم حدود هفتم یا هشتم فروردین 91 که تصمیم گرفتیم امیرعلی رو ختنه کنیم. مامانم می گفت تا بچه فهمیده نشده این کار رو انجام بدیم تا بعدها دچار مشکل نشه و براش آسون تر بشه.

به این ترتیب دومین درمان در فاصله یک ماه یعنی نگهداری از امیرعلی در حالی که ختنه کرده بودیم، شروع شد.

 

من و مادرم امیرعلی رو بردیم به یک درمانگاه نزدیک خونه. بچه رو از ما تحویل گرفتن و بردن داخل اتاق برای ختنه. مامانم رفت واسه بچه شیشه شیر بگیرن که گریه های امیرعلی شروع شد. وقتی مامانم برگشت گفت زیاد جوش نزن طبیعی ولی من با اینکه استرس داشتم ولی خیلی ناراحت نبودم. خلاصه با اینکه پرستارها مهربون بودن و باهاش حرف می زدن ولی چون بچه صدای آشنایی نمی شنید مدام گریه می کرد. تقریبا 20 دقیقه زمان برد تا دکتر کارش رو انجام داد و بچه رو به ما تحویل دادن. به محض اینکه من و مامانم وارد اتاق شدیم و با امیرعلی صحبت کردیم آرومتر شد. بعد هم که بچه رو آوردیم خونه.

بقیه عید رو هم که من توی خونه می موندم و امیرعلی رو نگه می داشتم بقیه هم با کمال راحتی می رفتن عید دیدنی و من رو تنها می گذاشتن و اینجا بود که من معنی ایثار و مادری رو داشتم می فهمیدم.آرام

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)