تولد

امیرعلی در روز 10 اسفند 90 ساعت 8 شب به دنیا اومد.

پسری زیبا و مهندس. چرا مهندس به خاطر اینکه وقتی که به دنیا اومده بود فقط دور سرش مو داشت و وسط سرش موی زیادی نداشت به طوری که من اول فکر کردم به خاطر نوشتن اسم مادر مجبور شدن سرش رو بتراشن.

وزن امیرعلی موقع تولد 3کیلو و 200 گرم بود. با یک خال قشنگ روی ساق پا.

داشتن فرزند واقعا شیرینه و لحظات زندگی آدم رو خاص می کنه. 

امیرعلی برای من همه چیز هست و من الان که فکر می کنم می بینم اگه امیرعلی نبود من انگیزه تحمل خیلی چیزها رو نداشتم.

من کارمند هستم برای همین قبل از تولد امیرعلی به سرکار می رفتم و سعی داشتم تا روزهای آخر مرخصی نگیرم تا بتونم شش ماه تمام رو پیش بچه ام باشم.

به طوری که من روز 7 اسفند مرخصی خودم رو رد کردم اون هم به اصرار مادرم که می گفتم خطرناکه. روز هشتم اسفند هم به مادرم می گفتم من زود مرخصی گرفتم و ای کاش نمی گرفتم . جالب اینجا بود که نهم اسفند بچه زیاد حرکت نداشت و ما تصمیم گرفتیم روز دهم اسفند پیش دکتر بریم. وقتی که خانم دکتر وضعیت من رو دید یک سونوگرافی اورژانسی نوشت بعد دیدن سونوگرافی هم گفت زودتر بستری بشو که بچه آب نداره و باید با سزارین بچه رو به دنیا بیاری و به این ترتیب بود که امیرعلی 10 اسفند در یک شب برفی و سرد به دنیا اومد.

و از این لحظه دنیای من و دغدغه ها و آرزوهای من تغییر کرد.